۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

مصا حبه با برگزارکنندگان مراسم آنها که زنده اند در شهر کلن ( آلمان )

منبع عصرنو

ایمیل: kanoon67@gmail.com
آدرس سایت: www.tabestan67.com

چه انگیزه‏ای باعث شد که شما جوانان مراسمی به یاد خاوران برپا کنید؟
ابتدا اجازه بدهید کمی سوال شما را دست‏کاری کنیم. مراسم ما «به یاد خاوران» برگزار نشد. خاوران تنها نمادی از فاجعه‏یی است که در دهه‏ی شصت جامعه‏‏ی ایرانی را دربرگرفت، تنها یکی از مکان‏های مدفون کردن اسناد حی و حاضر جنایت، بدن‏های دریده و گردن‏های کبود، در گورهای بی‏نشان و کانال‏های جمعی. خاوران سمبل تازه‏آباد رشت، کوت عبدالله اهواز، هاشم‏آباد مشهد، وادی رحمت تبریز، دارالرحمان شیراز، تخت پولاد اصفهان، باغ فردوس کرمانشاه، بهشت مصطفای زاهدان، راه جوپاری گرگان، بهشت سکینه‏ی همدان، گورستان پایین زنجان و قطعه قطعه خاک لعنت‏شده‏یی است که جان‏های پاک آرمان‏خواه و عدالت‏طلب در دل آنها خفته‏اند. با این مقدمه باید بگوییم مراسم ما با هدف بازخوانی کشتارهای دهه‏ی شصت و به صورت ویژه کشتار تابستان 67 البته به عنوان نقطه‏ی اوج تمامی آن سال‏های عفونت و جنون و نه به عنوان همه‏ی آن، برگزار شد.
اما این‏که چرا ما فعالیت‏مان را از برپایی چنین مراسمی آغاز کردیم، پیش از همه از باوری ناشی می‏شد که ضرورت مقابله با نگاه و فرهنگ و قدرت حذف‏محور را ضرورت دگرگونی می‏داند. هرچند تاریخ میهن ما هیچ‏گاه از کشتار و شکنجه و بند برای کسانی که جهان دیگری را طلب می‏کرده‏اند خالی نبوده اما آنچه که در دهه‏ی شصت و آن یک ماه نکبتی تابستان 67 رخ داد، می‏تواند نمادی از سرنوشتی باشد که انسان دگرگونی‏خواه ایرانی همواره و لااقل از عصر مشروطه تاکنون با آن دست به گریبان بوده است. این جمع البته در سر سوداهای بزرگتری دارد و به همین دلیل است که باید به عنوان «جمع» به صحنه می‏آمد. برپایی این مراسم پیش‏پرداخت انجام رسالتی است که گمان می‏کنیم در برابر وضعیت موجود و برای تغییر آن بر عهده‏مان بوده است. ما می‏خواستیم در برابر خاموشی و فراموشی ایستاده باشیم.

2ـ آیا از سازمان‏ها وکانون‏های دیگر برای سازماندهی این مراسم کمک گرفتید؟
برای برگزاری مراسم و نیز تهیه‏ی هزینه‏ی آن از هیچ سازمان و نهادی درخواست کمک نکردیم. همان‏طور که در معرفی جمع در سایت «تابستان 67» ذکر کرده‏ایم، با وجود احترام به سایرین، به عنوان جمعی متشکل از نسل جوان، مستقل بودن و مستقل عمل کردن برای ما شاخص بسیار مهمی بوده و هست. و دلیل این اهمیت البته همان باوری بود که ما را به سمت تشکیل یک جمع مستقل کشاند. این‏که می‏خواهیم و باید کار متفاوتی انجام دهیم. وگرنه پافشاری بیمارگونه بر استقلال تنها نشانه‏ی پیروی از یاوه‏های مد روز بود. با این همه ما نه اولین تشکلی بودیم که برای قربانیان دهه‏ی شصت مراسم برگزار کردیم و نه آخرین آن خواهیم بود اما تفاوت‏هایی در کار بود که گمان کردیم نیاز داریم هویت مستقل و متفاوت خودمان را داشته باشیم.

3ـ کانون تلاش در این مراسم چه نقشی داشت؟
همان‏طور که در پاسخ به سوال قبلی توضیح دادیم ما به صورت کاملن مستقل این مراسم را برگزار کردیم و طبعن کانون تلاش نیز مانند تشکل‏های دیگر در تدارک و برگزاری این مراسم نقشی نداشت. گرچه دوستانی هم‏چون سیاوش محمودی در روز اجرا کمک‏های فنی مفیدی به ما کردند و یا از تجربیات سیمین اصفهانی برای پیدا کردن سالن اجرای مراسم بهره بردیم؛ اما این کمک‏ها از سوی اشخاص یاد شده، به طور فردی و به اعتبار باورهای شخصی و نیزارتباط رفاقت و این افراد با تعدادی از اعضای کانون 67 انجام شد، نه از جایگاه حقوقی عضو «کانون تلاش». البته پيش از اجراي مراسم ما با دوستان کانون تلاش به سبب اين‏که پيش از اين تجربه‏ي برگزاري مراسمي از اين دست را داشته‏اند مشورت کرديم،ولي اين مشورت مطلقن جنبه‏ي فني و امکان سنجی داشت و ربطي به محتواي همايش پيدا نمي کرد.‏ما اگر تشکلی بودیم وابسته به کانون تلاش یا این مراسم با همکاری اعضای کانون تلاش برگزار شده بود، آن را اعلام می‏کردیم و گمان می‏کنیم نه ما و نه دوستان عضو کانون تلاش به چنین پرده‏پوشی‏های مهوعی نیاز نداشته باشیم. منشا این پرده‏پوشی‏ها و دروغ‏بافی‏ها که متاسفانه نمونه‏هایی از آن همین امروز هم در خارج کشور دیده می‏شود، یا باید شرمساری از وابستگی به نهادی دیگر باشد یا برنامه‏یی کاسبکارانه. اطمینان می‏دهیم در مورد کانون 67 و همایش «آنها که زنده‏اند» چنین چیزی در میان نبوده است.

4ـ انتخاب سخنران‏ها براساس چه معیاری انجام گرفت؟
اصلی‏ترین معیارهای ما برای انتخاب چنین ترکیبی از سخنرانان این بود که اول: سخنران روی یکی از محورهای اعلام شده‏ی همایش، یعنی بازخوانی و دادخواهی، تسلط داشته باشد و بتواند بحث مفیدی ارائه دهد. دوم این‏که تلاش داشتیم با لحاظ کردن تنوع در گرایشات فکری و سیاسی سخنرانان، به این مهم برسیم که دیدگاه‏های ارائه شده در سخنرانی‏ها یکی نباشد و به این ترتیب از تک بعدی شدن همایش جلوگیری کنیم. و سوم این‏که می‏خواستیم همایش ما تمرینی باشد برای دموکراتیسم در عمل. بیش و پیش از همه برای خودمان و بعد برای کسانی که در این همایش شرکت می‏کنند. برای تاکید بر ضرورت و امکان گفتگو پیرامون مسایل کلان و حیاتی، به رغم وجود اختلافات در گرایشات فکری و تعلقات سیاسی. هرچند تا حدی توانستیم به این اهداف دست یابیم اما بدون پرده‏پوشی محدودیت‏های تاثیرگذاری چون زمان برگزاری همایش و نیز دامنه‏ی ارتباطات اعضای کانون ما را از این که تمام عیار خواسته‏هایمان را عملی کنیم، بازداشت.

5ـ شما به عنوان دست‏اندرکار، این مراسم را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
ارزیابی ما از مراسم مثبت بوده است. تعداد حاضرین به رغم ناشناس بودن کانون و نیز برگزاری هم‏زمان مراسمی به همان مناسبت در برلین و هلند و حتی مراسمی در همان زمان در شهر کلن قابل توجه بود. اما بدون فروتنی باید بگوییم که این اولین تجربه‏ی ما بود. ما هنوز در آغاز راهیم و می‏دانیم که کاستی‏هایی در کار بوده است. و از قضا خرسندیم که همایش «آنان که زنده‏اند» ما را ارضا نکرده است. گمان نکرده‏ایم که به وظیفه‏ی خود در برابر تاریخ و زمانه عمل کرده‏ایم و همین بس است. «آنان که زنده‏اند» برای ما آغاز راه دشواری بود که هرچند هر کداممان پیمودن آن را پیش از این آغاز کرده بودیم اما می‏دانیم که از این پس برای ادامه‏ی آن در کنار یکدیگر خواهیم بود.

6ـ به عنوان اشخاصی که در شکل‏گیری این مراسم زحمت کشیده‏اید، انتظارتان از شرکت‏کنندگان چه بود؟
در مرحله‏ی اول انتظار داشتیم در ارتباطات مکتوب (اینترنتی) بازخورد مراسم را در غالب نظرات و انتقادات‏شان به ما انتقال دهند، که تنها عده‏ی بسیار کمی به این خواست اعلام شده‏ی ما پاسخ دادند. هم‏چنین انتظار داشتیم، با کمک‏های مالی اندک و فردی خود، که ضرورت آن دو بار در طی مراسم یادآوری شده بود، از فشار مالی وارد آمده به اعضای کانون 67، که اغلب آنها دانشجو هستند، بکاهند. ولی این انتظار هم، چنان که باید بر آورده نشد. هرچند گله‏یی هم در کار نیست. ما می‏خواستیم خودمان باشیم و این تاوانی بود که باید برای هویت خودمان می‏دادیم.

7ـ همزمان با مراسم کانون 67، مراسم دیگری هم از طرف حزب توده ایران برگزار شد. نظر شما در مورد این‏که در یک شهر دو مراسم مختلف برگزار شود، چیست؟
ای کاش می‏شد در یک شهر هزار مراسم مختلف برگزار شود اما کاری هم از پیش برود. کشتارهای دهه‏ی شصت و قتل‏عام تابستان 67 دکان دو دهنه‏ی هیچ فرد و سازمان و حزب و تشکلی نیست که سرقفلی و متولی داشته باشد. اما در چنین شرایطی که برگزاری همایش‏هایی از این دست بیشتر شبیه انجام وظیفه است تا عمل سیاسی، در شرایطی که حاضران در این مراسم‏ها با طولانی‏تر شدن عمر تبعید آب می‏روند، چنین عملکردی با هیچ پرنسیپ انسانی و سیاسی قابل توضیح نیست. به ویژه آن‏که از دو ماه پیش زمان اجرای مراسم «آنها که زنده اند»، در قالب فراخوان کانون 67 در بسیاری از سایت‏های اینترنتی فارسی‏زبان درج شده بود؛ و لااقل در شهر کلن همه‏ی فعالین سیاسی از آن مطلع بودند. البته چنین تنگ حوصله‏گی‏ها و خشم گرفتن‏هایی طبیعی است. ما حتی انتظار بیش از این را داشته‏ایم.

8ـ با توجه به این‏که کشتارها از سال 60 تا 67 به طور گسترده‏ای اوج گرفت، چرا اسم "کانون 67" را برای خود انتخاب کرده‏اید؟
هرچند کشتار تابستان 67 به اعتبار این‏که در فاصله‏ی زمانی کوتاهی و به موهن‏ترین شکل انجام گرفت مصداق آشکار «ماساکار» و «قتل‏عام» است اما به هیچ عنوان نمی‏توان فاجعه‏ی تابستان 67 را از آن همه آدمی‏ستیزی و تعفن که پیش و پس از آن تابستان نکبتی در جامعه‏ی ایرانی جریان داشت و دارد، جدا کرد. باید تاکید کنیم انتخاب این نام برای کانون 67 بدون شک ربطی به هلهله‏ی لژیونرهای حقوق بشری ایرانی ندارد که حالا و در زمانه‏یی که با یک تاخیر بیست ساله نهادهای بین‏المللی حقوق بشری زبان به اعتراض گشوده‏اند، از راه رسیده‏اند. در زمانه‏یی که رادیو فردا و تلویزیون فارسی‏زبان دولت آمریکا هم برنامه‏های ویژه برای تابستان 67 پخش می‏کنند، عده‏یی که بینی‏های کارکشته‏یی برای استشمام بوی کباب دارند از راه رسیده‏اند تا با تهی کردن کشتار 67 از ماهیت سیاسی خود، تا با اخته کردن و محدود کردن کشتار نیروهای مترقی و نماینده‏گان واقعی دموکراتیسم رادیکال به یک تابستان و فرو کردن آن به غالب یک پرونده‏ی حقوق بشری قابل رسیدگی در دادگاه‏های بین‏المللی، کلاهی هم از نمد خونین 67 برای خودشان دست و پا کنند. برای ما اما کشتار تابستان 67 از کشتارهای دهه‏ی شصت، از قتل مخالفان و دگراندیشان در سال‏های «سازندگی» و «اصلاحات» و مهم‏تر از همه از باورها و مشی سیاسی کسانی که کشته شدند تفکیک‏ناپذیر است. این تفاوت 67 ما و 67 آنهاست. با این همه تابستان 67 سمبل و نمادی است از شکافی که انگشت گذاشتن بر آن یکی از اهداف کانون 67 است. ما آمده‏ايم تا اين ساختار نمادين را بر هم زنيم. ما می خواهیم سرپیچی کنیم.

9ـ از این‏که چنین مراسم پرشکوهی را سازماندهی کردید، چه احساسی دارید؟ آیا این کانون همه ساله دست به چنین اقدام خوبی خواهد زد؟
مراسم ما هرچه بود دست کم «پرشکوه» نبود. این فقر تبعیدی ماست که همایش چند صد نفره‏ی کانون 67 را پرشکوه می‏نمایاند. و این‏که آیا همه ساله دست به چنین اقدام «خوبی» خواهیم زد یا نه؟ را تنها می‏توان در بستر زمان پاسخ داد. باید بر این نکته تاکید کنیم که کانون 67 تلاش خواهد کرد تبدیل به تشکل‏های دم انتخاباتی نشود که تابستان به تابستان برای برگزاری یک همایش ظهور کند و بعد تا سال بعد سکوت باشد و سکوت. چنین عملکردی دچار تناقضی است به وسعت هم کاری کردن و هم کاری نکردن. برگزاری همایش‏هایی تکراری و حوصله‏سربر تنها برای انجام وظیفه، برای آسوده‏گی وجدان. باور جمعی ما، اعضای کانون 67 بر این است که مقابله با فراموشی 67 نباید در حد جمع آوری آرشیو برای آکادمیسین‏های تاریخ‏نویس باقی بماند. ما به عنوان کسانی که به عمل سیاسی اعتقاد داریم بر این باوریم که سویه‏ی فعالیت‏هایمان باید تلاش در جهتی باشد که از تکرار چنین فاجعه‏یی نه تنها در ایران که در هیچ کجای جهان جلو بگیرد. این همان تلاشی که ما را برای شناخت و مواجهه با وضع کنونی، تمرین دادخواهی مدنی و پرداختن به «مسئوولیت»‏مان در برابر «زنده‏گان» و آینده‏گان مهیاتر می‏کند: مسئوولیتی خطیر و سنگین و همگانی برای «تغییر»! یعنی همان که در معرفی کانون 67 بر آن تاکید کرده‏ایم.

با تشکر بیکران
پایدار باشید
ی. صفایی
17 اکتبر 2008

هیچ نظری موجود نیست:

 
Free counter and web stats