۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران – پاریس

Association pour la Défense des Prisonniers Politiques et d’Opinion en Iran


برای اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران

از تظاهرات جوانان ایرانی آزاد حمایت کرده و در آن شرکت می کنیم


این روزها، دنیا نا باورانه شاهد طغیان توحش و نمایش کسالت آور بربریت رژیم اسلامی ایران است. احمدی نژاد ( این دست پروردة آقایان "آیت اله"ها) مشغول اثبات کارآمدی خود در کشتار و سرکوب است. البته همه میدانستند که آنهمه وعده های انتخاباتیش پشیزی نمی ارزند و از او که در تیر خلاص زدن تخصص دارد کاری بر نمی آید جز سرکوب و کشتار، آنهم پس از یک نمایش تهوع آور دادگاههای بی وکیل و بی دادرس واقعی و در کمال بیداد وظلم و وحشیگری.

سالهاست که ایرانیان با این شیوه ها آشنا هستند! این آقایان همواره وقتی به آخر خط میرسند و می بینند که باید "جام زهر را سر بکشند" برای رد گم کردن سراغ مردم رنجدیدة ایران می روند و شروع می کنند به سرکوب وکشتار و شکنجه و زندان. درست مثل همین روزها که زنان را زندانی کرده و بی شرمانه آزار میدهند، از بر گزاری مراسم یادبود شاعر نامدار وآزادة ما شاملو ممانعت میکنند، خواستهای کارگران را پایمال کرده و آنها را گروه گروه دستگیر و زندانی می کنندو دانشجویان را به بند می کشند و شکنجه میدهند. این افرادی را هم که این روزها به ناحق اعدام کردند معلوم نیست چه جرمی داشتند ولی مسلم است که این وحشیگری فقط برای نشان دادن چنگ و دندان جمهوری اسلامی به مردم ما و اشاعة جو رعب و وحشت در جامعه است.

سرکوب شاید بتواند صداهایی را مدتی خاموش کند ولی اصل قضیه را هیچگاه از بین نخواهد برد. تا این به اصلاح جمهوری وجود دارد و از آنجا که وجودش بر حق نیست، مردم ما علیه آن برمی خیزند و حق هم دارند. ما نیز باید دروغها، توحش و خوی جنایتکار جمهوری اسلامی را افشا کرده و از مبارزات مردم میهن مان دفاع کنیم. بهمین خاطر از همة دوستان خود و همة آزادیخواهان دعوت می کنیم برای دفاع از حقوق اولیة مردم ایران، در تظاهرات جوانان ایرانی آزاد شرکت کنند.


پنجشنبه سی و یکم ژوییه دوهزار و هشت
از ساعت پنج تا هفت بعد از ظهر
مقابل وزارت امور خارجه
rue de l’Université 75007 Paris
Métro : Invalide

۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

فراخوان به گردهم آیی برای اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران


هر کجای اعدام جاری باشد ، توحش پیشی گیرد ؛ هر کجای اعدام نباشد ، تمدن فرمان راند . [ ویکتو هوگو ]

در دو هفته اخیر بیش از چهل انسان ، بدون طی مراتب معمولی قضایی ، بدون داشتن امکان تجدید نظر و حتی محروم از داشتن وکیل در کوتاه ترین زمان ممکن محکوم به اعدام شده و به قتل رسیده اند . چنین عملکردهایی از طرف رژیم جمهوری اسلامی چیزی جز نمایش قدرت و شدت بخشیدن به رعب و وحشت عمومی نیست .

ما با نزدیکی سالگرد فجایع سالهای شصت مجددا مخالفت بی قید و شرط خود را با اجرای حکم اعدام اعلام می کنیم.

جوانان ایرانی آزاد از همه آزادگان و آزاداندیشان دعوت میکنند تا روز پنجشنبه سی و یکم ژوییه را در مقابل وزارت امور خارجه در پاریس گرد هم آییم تا اعتراض و نفرت خود از این گونه نقوض آشکار حقوق بشر در ایران را به جهانیان نشان دهیم.

پنجشنبه سی و یکم ژوییه دوهزار و هشت
از ساعت پنج تا هفت بعد از ظهر
مقابل وزارت امور خارجه
rue de l’Université 75007 Paris
Métro : Invalide


جوانان ایرانی آزاد – پاریس
29/07/2008
پاریس

Soyons intransigeant sur les droits de l’Homme en Iran



Partout où la peine de mort est prodiguée, la barbarie domine ; partout où la peine de mort est rare, la civilisation règne. [Victor Hugo]


Une nouvelle fois comme chaque été, sous la république Islamique, une vague d’exécution, de lapidation, d’arrestation d’activistes politiques, et de tortures se met en place.

Durant les deux dernières semaines, le régime théocratique en place en Iran a procédé a plus de 35 exécutions sur les places publiques et dans ses prisons, neuf personnes ont été condamné à la lapidation. Les étudiants, mouvements des femmes, syndicalistes et activistes des minorités sont aussi touchés de plein fouet par cette répression.

En effet la vingtième commémoration prochaine des tragiques exécutions massives des années 1980, montre que seul change la stratégie de communication du régime qui annonce dorénavant ses exécutions par le biais de diverses voix de propagande, choses qu'elle n'osait faire à l'époque.

Nous condamnons fermement ces procédés et appelons à une solidarité internationale envers le peuple iranien.

31 Juillet 2008 de 17h00 à 19h00
Face au Ministère des affaires étranger
rue de l’Université 75007 Paris
Métro : Invalide


Collectif des jeunes Iraniens Libres
29 juillet 2008 - Paris

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

صالح حميد را آزاد کنید


سازمان حقوق بشر اهواز در بیانیه ای به تمامى سازمانهاى مدافع حقوق بشرخبر از بازداشت صالح حمید شهروند اهوازی ودانشجوی جامعه شناسي دانشگاه دمشق پس از بازگشت از سوریه توسط عوامل وزارت اطلاعات را در تاریخ جمعه ۲۱ تير ۱۳۸۷ - ۱۱ ژوئيه ۲۰۰۸ می دهد.

در این بیانیه آمده است که به گفته شاهدان عینی، نيروهاي امنيتي اقدام به محاصره محل اقامت این هویت طلب اهوازی در روستاى ربيخه از توابع شهرستان اهواز نمودند، وپس از تیراندازی هوايي وارعاب مردم روستا، نامبرده را دستگیر ومورد ضرب وشتم قرارداده، سپس به مکان نامعلومی منتقل می کنند.

در پایان سازمان حقوق بشر اهواز، دستگیری این شهروند عرب اهوازی و بی خبر گذاشتن خانواده او را محکوم واز سازمانهای حقوق بشر خواستار دخالت واقدام عملی برای آزادی نام برده وپایان دادن به اینگونه اعمال ضد انسانی است.

۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

گزارشگران بدون مرز خواهان تعیین گزارشگر ویژه سازمان ملل برای ایران است


در تاریخ ٢٥ تیر ماه گزارشگران بدون مرز با ارسال نامه ای به دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، و تشریح وضعیت آزادی مطبوعات و بیان در ایران، خواهان تعیین گزارشگر ویژه‌ای از سوی سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران شد.

در پی محکومیت جمهوری اسلامی ایران از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در تار یخ ٢٥ آذر ماه ١٣٨٦ این مجمع دبیر کل سازمان ملل را مامور تهیه گزارشی در باره وضعیت حقوق بشر در ایران کرد. آقای بانکی مون نیز این ماموریت را به کمیساریای عالی حقوق بشر محول کرد. در این باره گزارشگران بدون مرز با ارسال نامه ای به دفتر این عالی ‌ترین نهاد در امر حقوق بشر، گزارش کاملی از وضعیت آزادی بیان و مطبوعات در ایران را در شش ماهه اول سال میلادی به این نهاد ارائه کرده است.

در این نامه آمده است : " از تاریخ ابراز نگرانی سازمان ملل از وضعیت حقوق بشر در ایران متاسفیم که اعلام کنیم وضعیت آزادی مطبوعات و بیان در ایران وخیم تر شده است. در طی شش ماه گذشته بیش از ٢٠ نشریه توقیف شده است. ١٣ روزنامه‌نگار و وب‌نگار در دادگاه‌های غیر علنی، ناعادلانه و با محروم شدن از حقوق اولیه خود به احکام از شش تا یازده سال محکوم شده‌اند. در همین مدت سازمان ما بيش از ٢٠ مورد احضار و بازجویی و بازداشت را شمارش کرده است."

در بخش دیگری از این نامه خطاب به مسوولان کمیساریای عالی حقوق بشر با تشریح وضعیت روزنامه‌نگاران زندانی نوشته شده است " هم اکنون جمهوری اسلامی ایران با ٧ روزنامه‌نگار زندانی بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است." گزارشگران بدون مرز در این نامه به ویژه از وضعیت دو روزنامه‌نگار کرد عدنان حسن‌پور و هیوا بوتیمار که به مرگ محکوم شده‌اند ابراز نگرانی کرده است.

"مصونیت از مجازات " برای عاملان خشونت و مرگ روزنامه نگاران یکی دیگر از محور های نامه گزارشگران بود که با اشاره به قتل های سياسی روزنامه‌نگاران ونویسندگان پيروز دوانی، مجيد شريف، محمد مختاری، محمد جعفر پوينده، در سال ١٣٧٧در تابستان و پائیز ١٣٧٩، قتل زهرا کاظمی در تابستان ١٣٨٢ و کشته شدن آيفر سورچه روزنامه‌نگار شهروند ترکیه در سال ١٣٨٥ خواهان پیگری گزارشگران سازمان ملل در این باره شد.

آيفر سورچه روزنامه نگار خبرگزاری فرات در مرداد ماه ١٣٨٥ (FHA, Firat Haber Ajansi) به همراه يکي از همکارانش و به هنگام خروج از مرز در منطقه مرزی در شمال غربي ايران (کليراش در استان آذربايجان شرقي) توسط نظاميان به قتل رسيد. خانواده اين خبرنگار برای تحويل گرفتن پيکر فرزنداشان به بيمارستان شهر سلماس مراجعه کرده اند، اما مسوولان بيمارستان به آنها گفتند که پيکر دخترشان در اختيار ماموران نظامي ايران است. خانواده آيفر سورچه توسط ماموران انتظامي بازداشت و مورد بازجويي قرار گرفته و سپس به ترکيه بازگرداننده شده اند. جمهوری اسلامی ایران تاکنون به خانواده وی هیچ اطلاعی از چگونگی قتل این روزنامه نگار نداده است.

گزارشگران بدون مرز

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

طلب عفو از چه و به که ؟ / نامه ای از فرزاد کمانگر

به نام آزادی



تعريف دقيق جرم سياسی و پيرو آن زندانی سياسی در هيچ جای قاموس حقوقي - کيفری جمهوری اسلامی مشخص نشده که به تابع آن در مظان هرگونه اتهام ناسره و نامربوط قراردادن شخصی که طبق استانداردهاي حقوقي معقول در جهان متهم سياسی به شمار مي آيد امري رايج باشد ، اساساً در جايي که بعضي ها خود را فراتر از قانون ميدانند ، بدون داشتن تحصيلات آکادميک حقوقي يا سياسي خود را بهترين و نادرترين سياستمداران و عالمان علم قضا به حساب مي آورند و عملکرد سياسي خود را نيز تنها آلترناتيو سياسی در زمان غيبت امام زمان دانسته و به طبع تمامي اقشار جامعه ايران را پيرو محض و مطيع سياستهاي خود پنداشته و نتيجتاً هيچ مسلک و شيوه سياسي را به رسميت نشناخته و بالاتر از آن براي بقيه آحاد ملت نيز مجاز و روا نميدانند . بنابراين جاي تعجب نيست که اين عده با فراق خاطر کامل کسي ديگر را به جز خود صاحب صلاحيت اظهار نظر در امور سياسي نداند مگر آنکه به تائيد يا تمجيد رياکارانه از آنها پرداخته و اظهار علني هيستريک حمايت خود را از سياستهاي رسمي اين طبقه دستمايه سوداي رسواي خويش قرار دهد .


فعالبت سياسي به معناي مصطلح و رايج عصيان نيز از طرف اين گروهها تنها براي کساني که از اسلام سياسي ، تمام جنبه هاي انسان ساز ، لطيف و روحاني با قوانين مدون و محکم جهت پی ريزی جوامع سالم و با نشاط بشری را يکجانبه به کناری گذاشته و بنا به گفته خود با تفکر ايام آغازين ظهور اسلام فقط " الجنة تحت ظلال السيوف " و " النصر بالرعب " را فرا گرفته اند ، بنابراين جاي تعجب نيست که در نظام نظری و حقوقی اين عده مصاديق فعاليت سياسی ، جرم سياسی ، اتهام سياسی و زنداني سياسی احصا نشده است .
سخن کوتاه آنکه ، اينجانب فرزاد کمانگر بعنوان يک شهروند ايراني داراي حقوق مشروع و عرفي پذيرفته شده در قانون ايران و جهان و بعنوان کسي که وزارتخانه آموزش و پروش همين حاکميت اينجانب را صاحب صلاحيت تعليم به فرزندان اين آب و خاک دانسته ، اکنون طبق رول معمول حقوق بين الملل ، طبق اعلاميه جهاني حقوق بشر و طبق تعاريف مقبول خردورزان سياسي در جهان خود را مصداق بارز و کامل يک زنداني سياسي ميدانم که از بد حادثه در بد زمان و بدمکاني که تعريف ساده از جرم سياسي در لفاف عناوين عجيب و شگفت ، نظير حرب با خدا ، افساد في الارض ، اقدام عليه امنيت ملي به تنگ نظرانه ترين و غير دموکراتيک ترين وجه گرفتار آمدم ، توجه خوانندگان را به موارد مطروحه زير جلب مينمايم تا سير دادرسی در مورد پرونده من در دستگاه عدالت فعلی ايران روشن تر شود


1- اينجانب در تاريخ 27/5/85 در شهر تهران به دليل تحت مظان قرار داشتن به فعاليت سياسي غير مجاز بازداشت شدم ، عليرغم تصريح قانون اساسي به حق متهم مبني بر داشتن وکيل 16 ماه از اين حق محروم بودم ، يعني بعد از 16 ماه تحمل سخت ترين انواع شکنجه تحت لوای بازجويی که برخلاف موارد مطروحه در قانون حفظ حقوق شهروندي بوده و شرح کوتاهي از آن را در رنجنامه اي که قبلاً نگاشتم ذکر شده است . البته لازم به ذکر است که در شهر کرمانشاه دادستان انقلاب وقت ضمن بي اعتنايي به اصل تفهيم اتهام با صدور دستور به ضابطين قوه قضائيه خواستار تداوم شکنجه و فشار بيشتر جهت پذيرش گناه مرتکب نشده اينجانب شد (که اگر بازپرس شعبه 14 امنيت تهران دستور بازگشت ما را به تهران نميداد بي گمان زنده نبودم) و حتي کار را به آنجا رسانيدند که مراحل آغازين تشکيل پرونده به گفته خودشان انجام "تحقيقات فنی " هنگامی که نه جرمي ثابت شده و نه جلسه دادرسي برگزار شده و بدون داشتن وکيل هرگونه اتهامی را به اينجانب وارد مي ساختند و صراحتاً و با کمال خوشحالی از صدور حکم اعدام من خبر ميدادند.


2- در خلال دوره 16 ماهه در کارخانه متحول سازي وزارت اطلاعات و بعد از اعزام از کرمانشاه به تهران دفعتاً وطی يک عمليات محيرالعقول عناوين اتهامي قبلي اينجانب نظير عضويت در حزب پزاک ، حمل مواد منفجره ، اقدام به شروع بمب گذاری و حتي بمبگذاري از نامه اعمال من محو شده و اتهام خلق الساعه جديدي به نام عضويت در حزب کارگران کردستان ترکيه ؟!!! برايم تجويز شد . البته بنا به عادت مافي السبق بدون هيچگونه مستند و مدرکی ، حتيی جعلی و ظاهری .


3- در همان ايام مذکور شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران معلوم نيست که چرا و چگونه ناگهان قرار عدم صلاحيت خود به طرفيت دادگاه انقلاب سنندج را صادر نمود.


4- تحمل نزديک به دو ماه انفرادي همراه با شکنجه هاي وحشتناک توسط مسئول بازداشتگاه اطلاعات سنندج که مشخص نبود اعمال اين حجم عظيم فشار و شکنجه به چه جهت و در خدمت کدامين هدف و مقصود بود ؟ چرا که در طول اين مدت نه تفهيم اتهام جديدي شده بودم و نه حتي يکبار ، يک سئوال جديد هم از من پرسيده شد و سرانجام اين قصه صدور قرار عدم صلاحيت اين بار به طريق معکوس از طرف دادگاه انقلاب سنندج به طرفيت شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران تکرار شد ، گويا حضرات به اين نتيجه رسيده بودند که تنوعی در اعمال شکنجه اينجانب قرار دهند و طبعيت مهرپرور و مهرورز خود را در هر سه مرکز استان به من نشان داده و ترجيحاً به من فهمانده شود ، به هر کجا که روی "آسمان همين رنگ است"


5- و بالاخره ميرسيم به اوج شاهکار اين سناريو امنيتی - قضائی ، يعنی مرحله تشکيل دادگاه ، مرحله تشکيل جلسه دادرسي و نهايتاً صدور حکم ، البته خواننده متوجه باشد که دستگاه قضائي در هجدهمين ماه پس از دستگيري به اين نتيجه رسيد که اتلاف فرصت ديگر کافي است و اين پرونده بايد سريعاً ختم به خير شود و اين نيت خيرخواهانه حتي به جلسه دادگاه نيز سرايت نمود و اينجانب در طي کمتر از 7 دقيقه (بله درست خوانديد ، فقط هفت دقيقه) که 3 دقيقه آن صرف قرائت کيفر خواست گرديد ، مستحق اعدام تشخيص داده شدم ، آنهم در دادگاهي که طبق نص صريح اصل 168 قانون اساسي جمهوري اسلامي بايد به شکل علني با حضور وکيل و در حضور هيئت منصفه برگزار ميگرديد ، که هيئت منصفه و علني بودن دادگاه فوق هيچگونه مفهوم و وجود خارجي نداشته و حتي به وکيل اينجانب نيز قبل از دادگاه و در هنگام دادگاه اجازه صحبت کردن حتي در حد سلام و عليک با من را ندادند و حتي فرصت قانوني دفاع از من را نيز پيدا نکرد . قابل ذکر است در کيفرخواست فقط اتهام عضويت در پ.ک.ک در دادگاه به من ابلاغ شد.


6- قاضي پرونده يکماه بعد، طي يک پروسه تشريفاتي هنگام ابلاغ حکم به اينجانب صراحتاً اعلام نمود که وزارت اطلاعات قبل از صدور حکم دادگاه محاربه تو را مسلم و قطعي تشخيص داده و حداقل حکم مورد انتظار را اعدام دانسته ، البته اين موضوع چندان براي من تازگي نداشت زيرا که تمامي بازجويان اطلاعات در هر سه شهر از همان روزهاي آغازين بازجويي پيشاپيش تاکيد موکد داشتند که "ما تشخيص ميدهيم که چه کسي چه حکمي بايد بدهد و حکم تو نيز بايد اعدام باشد" (عين گفته بازجوهاي پرونده)


توجه به موارد مشروحه فوق که فقط مشتي از خروار است براي عبرت گيرندگان مايه تاسف است ،چرا که دستگاه اطلاعاتي - امنيتي کشور با نقض مکرر و فاحش نص صريح قوانين مصوبه جمهوري اسلامي و در راس آن اصول قانون اساسي مانند اصل 20 (يکسان بودن همه در برابر قانون)، اصل 23 (ممنوعيت تفتيش عقايد) ، اصل 35 (داشتن حق وکيل) ، اصل 37 (اصل برائت) ، اصل 38 (ممنوعيت شکنجه) ، اصل 39 (ممنوعيت هتک حرمت و حيثيت ) ، اصل 57 (استقلال قوا) ، و اصل 166 (مستدل و مستند بودن احکام) ، اصل 168 (علني بودن دادگاه جرايم سياسي) و نقض قوانين حقوق شهروندي ، نقض آئين دادرسي و نقض آئين نامه داخلي سازمان زندانها ، از يکطرف ، يکسره خط بطلان برآنچه که در متن قوانين جمهوري اسلامي ذکر شده ميکشد و از طرف ديگر در مقام زننده اتهام - بازجو - بازپرس ، دادستان و قاضي قرار گرفته و نهاد به ظاهر زير مجموعه قوه مجريه بسي بالاتر از قوه قضائيه براي خود شان قائل است گويا "پريرو تاب مستوري ندارد ، در ار بندي سر از روزن درآرد"


چنين به نظر ميرسد صدور احکام سنگين براي فعالان مدني در مناطق کردنشين مقابله اي جدي براي سرکوب اين حرکتهاست و صدور احکام اعدام ما نيز بنا به ملاحضات سياسي و مقاوله هاي سياسي با احزاب تازه به قدرت رسيده (شما بخوانيد تازه مسلمان) يکي از همسايگان غربي است که در کشتارهاي قومي يد طولايي از 1915 تا کنون دارد ، اين حکم اعدام نوعي پيش کشي سياسي و کرنشي منفعلانه و ذليلانه از طرف يکي از شرکاي همخوابگي ايدئولوژيکي به شريک ديگر است که البته عليرغم به ظاهر واحد در هدف ، و تبين مسير ، نظرات کاملاً متنافري از هم دارند .


حال با توجه به آنچه که شرحش دادم ، آيا من شايسته حکم اعدام بوده ام ؟ و آيا اينجانب جهت حفظ زندگي خود بايد تقاضاي عفو نمايم ؟ عفو و عذر تقصير از چه و به که ؟ آيا آناني که حتي قانون مکتوب خود را به کرات زير پا گذاشته و به قانون نانوشته و خودسرانه خود حکم به شکنجه و اعدام ميدهند ، در اين راه با دست و دلبازي تمام زندگي بخشش ميکنند به درخواست عفو مستحق تر نيستند ؟


فرزاد کمانگر

زندان رجايي شهر کرج

بند بيماران عفوني و متادوني25/4/87


۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

یک سال از دستگیری و زندانی بودن منصور اسالو گذشت


منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد در تاریخ 1386/4/19 هنگامی که قصد عزیمت به منزل را داشت توسط مامورین لباس شخصی در خیابان جانبازان غربی دستگیر شد ، با پیگیری خانواده و اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد بعد از چند روز بی خبری از مکان بازداشت وی سخنگوی قوه قضائیه در یک جلسه مطبوعاتی اعلام کرد که ایشان در زندان اوین میباشد . از این اتفاق یکسال می گذرد و با وجود پیگیری های مستمر خانواده و وکلا آقای اسالو با وجود بیماریهای قلبی و چشم کماکان در زندان به سر می برند .سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه احضار و تفهیم اتهام آقای منصور اسالو بدون حضور وکیل و دستگیری آقای غلامرضا غلامحسینی را محکوم و خواستار آزادی نامبرگان می باشد و از همه نهادهای کارگری به خصوص فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل ، کنفدراسیون بین المللی کارگران آزاد و سازمان جهانی کار می خواهد کمیته ای حقیقت یاب را در راستای پیگیری پرونده ایشان ، به رسمیت شناختن سندیکای کارگران شرکت واحد و بازگشت به کار کارگران اخراجی سندیکا مامور نماید تا شاهد به رسمیت شناختن سندیکای کارگران شرکت واحد ،بازگشت به کار کارگران اخراجی سندیکا و آزادی کارگران زندانی که به خاطر دفاع از حقوق کارگران در زندان به سر می برند با شیم .

با امید به گسترش صلح و عدالت در همه جهان

اتوبوسرانی تهران و حومه
1387/4/19

۱۳۸۷ تیر ۲۱, جمعه

آنها که زنده اند

«در آستانه ی بیستمین سالگرد فاجعه ی تابستان ۶۷»

فراخوان شرکت در یادمان کشتار زندانیان سیاسی ایران در دهه ی شصت


دست هایم را در باغچه می کارم سبز خواهم شد
می دانم، می دانم، می دانم...

در آستانه ی بیستمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان سال ۶۷ هستیم؛ فاجعه ای که به تنهایی می توانست و می بایست ملتی و بلکه جهانی را در اندوه و حیرت و خشم، از کابوس هولناک «واقعیت» بیدار کند و به چاره جویی و همبستگی و ‍پیکار فراخواند. اما دریغ و درد که در جغرافیای جنوبی سرزمین ما ، این یگانه فاجعه نبود و بلکه تنها نماد تلخ و سیاهی بود از روند فجایع و کشتارهای سیاسی سال های تاریک و خونین دهه ی شصت. به همان سان که عریانی و قساوت آن ، به سان تصویر بی واسطه ای از ماهیت جمهوری اسلامی ، نماد شوم و قاطعی بود از تدارک و تداوم فجایع آینده. فجایعی که مردم میهن ما در اشکال گوناگون در زندگی هر روزه ی خود تجربه می کنند و به دشواری بتوان دامنه و ابعاد آنها را بر شمرد.
و باز دریغ و افسوس که در جغرافیای ناهمگون زمین ، این کشتار سازمان یافته و دهشت بار، بدون هیچ پرسش ،کند و کاو ، روایت و دادخواهی، در میان انبوه فجایع دیگر، در هیایوی دنیای مجازی رسانه ها و در هزارتوی بیگانگی «مصرف کنندگان خاموش» گم شد. تو گویی «زمین» به فاجعه خو کرده است و این خود بی گمان بزرگترین فاجعه ی «زمان» خواهد بود.
اما «جان» های شریفی که در تابستان ۶۷ و سال های پیش از آن، بی باکانه و با چشمان باز، مرگ را پذیرا شدند، بی گمان «عاشق ترین زندگان» بودند. چرا که حیات پرشور و مرگ بلندشان، همواره امید به زیستن و باور به انسانیت و دنیایی «دیگرگون» را تداوم بخشیده است.
بر ماست که با بازخوانی و روایت سرگذشت آنان، که پاره ای زنده و ملموس از کابوس زندگی جمعی ماست ، روند کنونی تاریخ میهن مان را دریابیم. باشد که با بازشناسی سرشت بنیادین واقعیت های شومی که از هر سو ما را احاطه کرده اند و همچون دیوارهای بلند زندانی به وسعت یک «سرزمین»، راه نور و جنبش و رشد را بر همگان بسته اند، امکانات «رهایی» را جستجو کنیم.
باری، از این منظر، یادمان و بازخوانی فاجعه ی کشتار ۶۷ ، تنها ورق زدن برگ های فراموش شده ای از تاریخ معاصر و ادای دینی به گذشتگان نیست؛ بلکه بیش از آن وظیفه ای است برخاسته از ضرورت شناخت ریشه های «بحران» کنونی و دلایل بازتولید آن و از این رو تعهدی است نسبت به سرنوشت خود و مسٔوولیتی انسانی در برابر «زندگان» و آیندگان.
نیل بدین منظور بدون شک، عزم و تلاشی جمعی را می طلبد. کانون ۶۷ (جمع مستقلی از جوانان و دانشجویان و فرزندان جان باختگان) در نظر دارد، با برگزاری یادمانی در این خصوص و بازخوانی این فاجعه، به سهم خود گام کوچکی در راستای اهداف یاد شده بردارد. ما دست تمام انسان های آزاده را برای هرچه پربار تر بودن این یادمان می فشاریم و در انتظار دیدگاه ها، پشتیبانی و حضور شما هستیم.

کانون ۶۷


زمان برگزاری : شنبه 30 آگوست (اوت) 2008 ساعت 16:00
مکان:کلن ـ آلمان، مرکز انترناسیونالیستی کاریتاس (­Internationales Zentrum der Caritas - Stolzstraße 1a, 50674 Köln)
ایمیل: kanoon67@gmail.com
آدرس سایت: www.tabestan67.com

۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه

فراخوان به تظاهرات ایرانیان آزاده

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران – پاریس

در سالگرد 18 تیر، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی مجددا دست به بازداشت وسیع ازدانشجویان زده است .موج جدید دستگیریها و احکام زندان و تشکیل دادگاه ویژهء دانشجویان ، نگرانی گسترده ای را ایجاد کرده است .
برای اعتراض به:
موج جدید بازداشت دانشجویان .
به تجاوزات مسئولین حراست دانشگاهها به دختران دانشجو.
به احکام زندان دانشجویان در بند .
در حمایت از اعتصابات و اعتراضات کارگران .
در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی .
و برای آزادی بی قید وشرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی.
شما را دعوت می نمائیم که :
در روز3 شنبه 8 ژوئیه (هجدهم تیرماه) از ساعت20 تا 22 در میدان باستیل پاریس گرد هم آئیم تا هم صدا با دانشجویان، خواهان آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی از زندانهای ایران باشیم .


انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران – پاریس
04/07/2008

۱۳۸۷ تیر ۱۷, دوشنبه

گزاش ایرج ادیب زاده برای رادیو زمانه از دعوت به تظاهرات ایستاده

تجمع جوانان ایرانی در برابر دانشگاه سوربون


تجمع دانشجویان ایرانی در برابر دانشگاه سوربون

در حالی که روز جمعه سرمای شدیدی در پاریس حکم‌فرما بود و برنامه‌های حمل و نقل، مترو، اتوبوس و قطارها هنوز در هم ریخته‌اند، تشکل جوانان آزاد پاریس و گروهی از دانشجویان ایرانی فرانسه و نیز فعالان سیاسی این شهر در اعتراض به زندانی شدن دانشجویان و سرکوب آزادی‌های سیاسی و افزایش فشار بر زنان و دانشجویان، سندیکای شرکت واحد، معلمان و روزنامه‌نگاران در ایران در برابر دانشگاه سوربون برپا شد که دو ساعت طول کشید.

عکس‌های مختلفی از اعدام‌ها در ایران، ضرب و شتم زنان و نیز چند کبوتر سفید در قفس، سمبل دانشجویان زندانی دگراندیش در ایران نیز، در معرض دید حاضران و رهگذران قرار گرفت. محل این تظاهرات ایستاده، مقابل دانشگاه تاریخی سوربون بود. خشایار، یکی از مسئولان تشکل آزاد جوانان پاریس درباره این تظاهرات ایستاده به رادیو زمانه می‌گوید:


تجمع دانشجویان ایرانی در برابر دانشگاه سوربون

در واقع ربط (انتخاب) دانشگاه سوربون برای ما، بیشتر نشان دادن این سمبل به دانشجویان در ایران است که امروز در حال تظاهرات هستند و اولین کسانی هستند که آسیب این موج جدید سرکوب به آن‌ها می‌رسد.

(تجمع) سمبلیک دانشگاه سوربون به خاطر پیغامی است که می‌خواستیم به دانشجویان در ایران برسانیم. تشکل جوانان ایرانی در اینجا برگزارکننده است و انجمن دفاع از زندانیان سیاسی از این فعالیت حمایت کرده است. اتحاد شورایی دانشجویان از ایران برای ما بیانیه حمایتی خود را فرستادند و در جریان هستند و در واقع ما را خیلی تشویق کردند و فکر می‌کنند که این برنامه خیلی مهم است که امروز در پاریس انجام شود و بیانیه‌ای هم برای ما فرستادند که به زبان فرانسه ترجمه کردیم و در اینجا خواهیم خواند.


تجمع دانشجویان ایرانی در برابر دانشگاه سوربون

گروهی از دانشجویان ایرانی ساکن پاریس که در این تظاهرات ایستاده شرکت داشتند، به گفتگو با رهگذران و نیز دانشجویان فرانسوی درباره سرکوب زنان و دانشجویان در ایران پرداختند. نظر چند تن از دانشجویان ایرانی پاریس و فعالان سیاسی حاضر در این تظاهرات را می‌خوانیم:

من هانا هستم. دانشجوی ایرانی که به فرانسه آمدم تا تحصیل کنم و ما این تجمع را تشکیل داده‌ایم تا اعتراضی برای دانشجویان، فعالین زنان و فعالین سیاسی که به دلایل انسان‌دوستانه فعالیت می‌کردند؛ ولی رژیم جمهوری اسلامی، احکام غیرعادلانه‌ای به آن‌ها داده است، باشد.

من در یکی از این دانشگاه‌‌ها تحصیل می‌کنم و با این سندیکاها و دانشجویان فعال حرف زدم و بیانیه‌مان را در آن جا خواندیم و آن‌ها کاملاً موافق بودند. مسلماً آن‌ها اکنون خیلی درگیر هستند و اگر در زمان دیگری این تجمع را برگزار می‌کردیم، حتماً تعدادی از آن‌ها به ما می‌پیوستند.

این تظاهرات بستر متفاوتی دارد و در کشوری دموکرات شکل می‌گیرد که دانشجویان امکانات زیادی برای بیان خودشان دارند. دانشجویان ایرانی هم برای حقوق مسلم خودشان تظاهرات می‌کنند و تنها فرقشان با فرانسوی‌ها این است که به خاطر گرفتن کوچک‌ترین حقی، باید هزینه‌های زیادی را بدهند.

من رئوف کعبی، فعال سیاسی مقیم فرانسه هستم و امیدوارم که این شرکت ما، هم در افکار عمومی تاثیر داشته باشد و هم ما ایرانی‌های خارج از کشور را علیه زورگویی‌های رژیم در مقابل جوانان، بیشتر منسجم کند.

چیزی که برایم جالب بود، نسل جدیدی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه که فکر می کنم آینده و دموکراسی ایران به آن‌ها بستگی دارد، باعث شگفتی من بود. من خیلی فعال در این زمینه کار کردم و خوشحالم که به اینجا آمدم.


تجمع دانشجویان ایرانی در برابر دانشگاه سوربون

در این تظاهرات ایستاده‌ی جوانان ایران مقیم پاریس و نیز دانشجویان ایرانی از کمپین یک میلیون امضا در ایران، اتحاد دانشجویی چپ، شورایی از ایران و انجمن زندانیان سیاسی در پاریس بیانیه‌های خود را قرائت کردند.

بیانیه پایانی تظاهرات ایستاده، به این ترتیب اعلام شد. خواستار آزادی بی‌قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، پایان تبعیض جنسی و توقف فوری اعدام‌ها و اعمال شکنجه از قبیل شلاق و سنگسار است.
جوانان ایرانی آزاد – پاریس




۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

گزارش آکسیون جوانان ایرانی آزاد در مقابل خبرگزاری فرانسه






همراه شو عزیز

تنهانمان به درد

کا ین درد مشترک هرگز جدا جدا

درمان نمی شود


شب جمعه بیست و هفت ژوئن به دعوت جوانان ایرانی آزاد-پاریس جمع ای از ایرانیان مقیم فرانسه و شهروندان فرانسوی در میدان بورس پاریس ، مقابل خبرگزاری فرانسه گرد هم آمدند . " از دموکراسی در ایران حمایت کنید " " گرد هم آیی جرم نیست " "در ایران حقوق زنان پایمال می شود" " در ایران اقلیت های ملی هیچ حقوقی ندارند " " در ایران دانشجویان را زندانی می کنند " از جمله شعار هایی بودند که در محل گرد هم آیی به چشم می خوردند . همچنین عکس ها و فیش هایی از زندان یان سیاسی ، دانشجویان ، زنان ، کارگران و فعالان اقلیت های در بند و در گیر با دستگاه قضایی تهیه شده و بر زمین چیده شده بود و با سیم خار دار آن ها را پوشانده بودند.

برابر ساعت هشت شب نماینده جوانان نامه خود را به دفتر خبرگزاری فرانسه بردند و آن را تسلیم بخش ساسی کردند. در این نامه با اشاره به نام چند تن از این آزادگان از جمله احمد قصابیان ، ابراهیم لطف الهی ، هانا عبدی ، منصور اصانلو ، روناک صفارزاده ، مجید توکلی ، امیر یعقوب علی و ... بدین نکته اشاره شده بود که برای استقرار دموکراسی در ایران راهی دیگری نیست مگر حمایت از جامعه مدنی و مدافعان آزادی در دانشگاه و کارخانه و خیابان های ایران . همچنین از رسانه های فرانسه خواسته شده بود تا بیشترین اهمیت را به مسایل نقض حقوق بشر در ایران نشان بدهند .

در تمام مدت برنامه فراخوان جوانان ایرانی آزاد ، متن حمایت کمیته دانشجویی بلژیک ، نامه جوانان ایرانی آزاد به رسانه های فرانسه و کامپین یک ملیون امضاء از بلندگو خوانده شد .




فراخوان
بازتاب صدای ایرانیان به رسانه های فرانسه

درایران امروز نقض اولیه ترین موازین حقوق بشر همچون حق گردهمایی و آزادی بیان ، حقوق جنسیتی ، حقوق اقوام و ادیان و ملیتها به امری روزمزه تبدیل شده است . موج دستگیریها ، زندان ها ، تهدید ها و اعدامها آنچنان افزایش یافته که کوچک ترین فضایی برای تنفس نیست . سرکوب جنبش زنان دانشجویی کارگری و قومی نشانی
براین مدعاست .
ما جوانان ایرانی آزاد در حمایت از خواسته های مردم ایران و صدور احکام و فصل جدید جدال فعالان دانشجوی و زنان با دستگاه قضایی جمعه 27 ژوئن 2007 در میدان بورس پاریس ساعت 19:30 گردهم آییم تا صدای مردم ایران را به گوش جامعه جهانی برسانیم .
جوانان ایرانی آزاد-پاریس

جمعه27 ژوئن 2007
میدان بورس پاریس
ساعت 19:30
 
Free counter and web stats